سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به من نوری ببخش که در پرتوش میان مردم گام بردارم و در تاریکی ها بدان راه یابم و در شکّ و شبهه ها روشن شوم . [امام زین العابدین علیه السلام]
اس ام اس های جدید

پیامک های زیبا در مورد سکوت

sms sokout

سکوت بی بهانه ترین صدای مهر است

و من سکوت می کنم تا بگویم

دوستت دارم

پیامک های زیبا در مورد سکوت

sms sokout

دلم یک آلزایمر کوچک می خواهد

آنقدر که یادم نرود به نفعم است که

به چند زبان دنیا سکوت کنم

پیامک های زیبا در مورد سکوت

sms sokout

سکوت سرد فاصله ها تنم را می لرزاند

وقتی به نبودنت فکر م یکنم می سوزم

به یاد روزهایی که بودنت را نفهمیدم

اس ام اس بوسه

پیامک های زیبا در مورد سکوت

sms sokout

صدایت می زنم ، سکوت می شنوم

نگاهت می کنم ، چشم می بندی

چه شد که دستهایمان اینگونه با فاصله ها انس گرفت؟

چه شد که این گونه گمت کردم ، گم شدم

چه شد که گم شدیم؟

پیامک های زیبا در مورد سکوت

sms sokout

در سکوت مبهم عشقی بزرگ

تو طنین آرزوهای منی

ت نشست اس ام اس زیبا و عاشقانه آذر ماه 93 .به ساعت روی میزش نگاه کرد.ساعت 6:31 بود و او قرار بود ساعت 8 بلند شود.اهی کشید و خود را روی تخت انداخت.به خوابش فکر کرد.ان زن او را رین صدا زد؟! رین دیگر کیست؟همان پسری که خاطرات رو نوشته!؟به نظر لینک زن اشنا می امد ولی او را به جا نمی اورد.چرا به پیرزن با شکاکی و عصبانیت نگاه میکرد؟!این سوالات در افکار او غوطه ور بودند که لینک یک دفعه پیرزن را به یاد اورد... -اون پیرزن...جعبه! با سرعت از تخت پایین امد و دو زانو روی زمین نشست و دست ساعت دیواری طرح شکوفه به سوی جعبه ی زیر تختش دراز کرد و جعبه را بر روی زمین به سمت خودش کشاند و درش را باز کرد.عکس خانوادگی را برداشت و با دقت به ان نگاه کرد.پیرزن داخل عکس قدیمی همان پیرزنی بود که با لباس قرمز و دامن بلند به او نگاه می کرد.ان زن هم در عکس بود اس ام اس زیبا جدید و ناب .مادر رین!لینک با خود فکر کرد که حتما به علت این که خیلی به ان دفترچه ی خاطرات فکر میکرد این خواب عجیب را دیده بود.پس وسایل را دوباره داخل جعبه گذاشت و میخواست در ان را دوباره ببندد که متوجه شد گردنبند نقره ای نیست.به اطرافش بر روی پارکت سرد دست کشید تا پیدایش کند اما بی فایده بود.کمی مکث کرد تا حواسش را جمع کند.بعد زیر تخت را نگاه کرد و گردنبند را یافت.دستش را دراز کرد و ان را برداشت و دوباره در جعبه گذاشت و دوباره جعبه را زیر تخت خالی بسته لاغری مهزل جای داد.کمی دپار تردید شد.مگر گردنبند را اخر سر در جعبه نگذاشته بود؟جعبه را بیرون اورد و دفترچه خاطرات را برداشت و ادامه ی خاطرات را خواند: ص39: این جا یه چیزی درست نیست.چندتا از وسایلم گم شدن!اون وسایل برام با ارزشن!ساعت مچی پدربزرگ و انجیلی که مادرم بهم هدیه داده بود گم شدن.کلید هم گم شده.خواهرم ازم فرار میکنه و مادرم هم افسرده شده.رابطه ام با داییم داره بدتر میشه.هیچی خوب پیش نمیره.اینکه از خواهرم شنیدم یه جن داره تو خونه پرسه میزنه به انذازه ی کافی بد هست... لینک متعجب شده بود که صاحب دفترچه کسی را شبیه به خودش میبیند.با خواندن ادامه ی خاطرات افکار جدیدی در ذهن او امد. ص40: خواهرم لال شده.به گفته ی دکتر دخاطر ترس و وحشت شدید بوده و شاید دیگه حرف نزنه. خرید پستی ساعت دیواری طرح اشک ممکنه او بچه ی بیچاره یه جن ازاد شده رو دیده باشه؟اون شیشه ها باید ناپدید بشن!هر کدوم که موم سیاه توش باشه رو میبرم.میبرم به اون دره ی عجیب.اینطوری همشون برای همیشه از این خونه دور میمونن.ولی اون کیه که با قیافه ی من توی خونه میچرخه؟اون رو چجوری گیر بندازم؟ لینک با خواندن این صفحه مصمم به رفتن به انباری شد.در دفترچه را بست و همه چیز را جمع کرد و از اتاق بیرون رفت.مکس را بر سر راهش دید که تکه کاغذی در دست داشت.لینک که به فکر کار دیگری بود اس ام اس زیبا آذر 93 سرش را پایین انداخت و از کنار مکس گذشت که مکس قبل از این که خیلی دور شود او را ص

پیامک های زیبا در مورد سکوت

sms sokout

گاهی لحظه های سکوت

پر هیاهو ترین دقایق زندگی هستند

مملو از آنچه می خواهیم لینک خرید اینترنتی دماسنج عشق در کابوسی ترسناک بود.در تخت غلت میخورد ولی نمیتوانست بیدار شود.پلک هایش را به هم می فشارد و نفس هایش نامنظم میشود.لینک در خواب درغالب کس دیگری است.او را نمیشناخت: -من اینجام...مامان اروم باش... -کجا بودی رین؟تو چرا همیشه غیبت میزنه؟!تو بیماری...نباید این جوریی ما رو نگران کنی. احساس عجز و ناتوانی داشت و به زور چشمانش را باز نگاه داشته بود.در حالی که دستش بر روی قلبش بود ارام جلو رفت. به سمت افرادی که شگفت زده به او می نگرند.دیوارها با پرده های بنفش پررنگ تزیین شده بودن و خانه هوای خفه ای داشت.صندلی های قرمز،پیراهن های تیره و بلند،میزهای قدیمی...با خشم به پیرزنی که صورت عبوس و سفیدی داشت نگاه میکرد که درد شدیدی از قلبش بدنش را فلج کرد و ابروهایش را ماهیتابه رژیمی دو طرفه آگرین در هم کشید.از درد بر روی زمین به خود پیچید و صدای داد و فریاد بلند شد... . لینک با پریشانی از خواب بلند شد و در حالی که قلبش در سینه اش می کوبید به اطراف نگاه کرد.زیر لب گفت: این دیگه چه خوابی بود؟دین دیگه چه کوفتیه؟ بعد به چتریش چنگی زد و روی تخدا زد: -صبر کن. لینک مکث کوتاهی کرد و بعد با بد خلقی جواب داد: -چی مخوای؟ -تو همیشه وقتی صبح ها بیدار می شی این قدر بد اخلاقی؟ -زود باش مکس... من کار دارم. -هههمم...اینو بگیر شماره اون کسیه که این خونه رو به ما معرفی کرد. دستش را دراز کرد و کاغذ را جلوی لینک گرفت.لینک کاغذ را گرفت و نگاهی به شماره انداخت.به مکس نگاه کرد و گفت: -ممنونم. از رفتارش خجالت کشید اس ام اس زیبا ویژه اذر 93 اما چیزی نگفت.هر چند از چهره اش معلوم بود که نمیخواهد به چشمای مکس نگاه کند.با سرعت به سمت پله برگشت و از ان ها پایین رفت.

بگوییم ولی نمی توانیم بگوییم

پیامک های زیبا در مورد سکوت

sms sokout


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط رامسین امرالهی 93/9/2:: 5:20 عصر     |     () نظر
<      1   2